آیا شخصیت قهرمانی برای تراکتور بطور کامل شکل گرفته است و تنها مشکل قهرمانی تراکتور از مدیریت فنی این تیم است ؟
سایت گل-پایانی هر دوره از لیگ درواقع نقطهی شروعی دیگر است؛ وقتی یک تیم جام را بالای سر میبرد، تازه اول مسیری پرتلاطم است، گمانهزنیها آغاز میشوند، شایعات بالا میگیرند و در پایان همهی اینها قراردادها یکی پس از دیگری به ثبت میرسند، یکی زیر سقف و آنیکی زیر سقف ریا ! اما در بحبوحهی همین نقل و انتقالات بد نیست به داستانی به نام ثبات یک سرک کوچکی بکشیم، داستانی که در ایران بیفلسفه وجود ندارد، شاید تنها این امیر قلعهنوئی باشد که برای تمام آمد و شدهای خود به باشگاههای بزرگ برنامه دارد ! شاید تنها سپاهان باشد که برای ثبات معنائی خاص دارد !
زمزمههای قطع همکاری سران تراکتورسازی با تونی اولیویرا، سرمربی محبوب تبریزیها نشان میدهد همچنان مدیران حرفهای در فوتبال ایران جائی ندارند، مدیرانی که همچنان در اندیشهی معجزهی یک مربی در طول یک فصل میباشند، کاریکه شاید تنها در ایران و کشورهای حوضهی خلیج فارس رایج است و امیر قلعهنوئی در سپاهان، زلاتکو کرانچار در سپاهان، افشین قطبی در پرسپولیس، علی دائی در سایپا و مجید جلالی در پاس تهران موفق به انجام آن شدند. مزهی اینگونه قهرمانیها همانقدر شیرین است که افول تیم قهرمان در فصل بعد تلخ است ! حال در این شرایط ثبات کادر فنی در سپاهان در دورهی امیر قلعهنوئی و زلاتکو کرانچار وقتی با ثبات سایر شرایط همراه شد، بازدهی جالب توجه داشت، سه قهرمانی متوالی و البته قرارگیری در آستانهی چهارمین قهرمانی که شاید تا چند هفتهی دیگر قطعی شود !
به هر ترتیب ثبات در چارچوبهای اساسی در باشگاهی همچون سپاهان نشان داد، سرمربی که موفق شده است یکبار تیم را به قهرمانی برساند، بار دیگر نیز میتواند این مهم را برای باشگاه تکرار کند البته در شرایطی که ثبات در چارچوبهای اساسی حفظ شود و پیشرفتی که لازمهی گذشت زمان نیز هست، به عنوان فاکتوری تاثیرگذار در دستور کار قرار گیرد و در محاسبات لحاظ گردد. حال تنها توجه به قسمت کادر فنی و کادر بازیکنان نمیتواند برای یک تیم معجزهای را ترتیب دهد، همانطور که برای پرسپولیس نتوانست، همانطور که برای استقلال در لیگهای دهم و یازدهم نتوانست. بنابراین حتی اگر به معجزهی یک مربی برای فتح لیگ در یک فصل دلبستهایم، باید پیش از او در چند بعد مدیریتی و مبنائی معجزه را صورت داده باشیم، درست مشابه باشگاههای بزرگ اروپائی ! شاید وقتی به قهرمانی پرسپولیس در لیگ هفتم، قهرمانس سایپا در لیگ ششم و قهرمانی کرانچار در لیگ یازدهم نگاهی کوتاه کنیم، به سادگی متوجه این قضیه خواهیم شد که حتی اگر هماهنگیها برای یک قهرمانی مقطعی صورت پذیرفته بود، اما به هر ترتیب زمینهای بود برای معجزهی یک مربی و حتی شاید این تعبیر نیز چندان غلط نباشد اگر بگوئیم زمینهای بود برای معرفی یک مربی به دنیای حرفهایها !
به حضور مورینیو در باشگاه بزرگی همچون رئال مادرید توجه کنید، حضور یوپ هاینکس در بایرن مونیخ را از خاطر بگذرانید، دفتر تاریخ اینتر در دوران مورینیو را ورق بزنید، در هر سه مورد باشگاه برای رسیدن به اهداف خود حداقل یک تا دو فصل به مربی خود فرصت داد و در نهایت نتیجهی این اعتماد را گرفت. رئال مادرید با حضور مورینیو حتی در ال-کلاسیکو یک شکست تحقیرآمیز را تجربه کرد، اما مورینیو ماند و سران رئال نیز به او فرصت دادند تا هم به سلطهی کاتالانیها در لالیگا پایان داد و هم اینکه موفق شد آمار فاجعهبار خود در الکلاسیکو را بهبود بخشد و در سومین فصل حضور خود در رئال یکی از مدعیان کسب عنوان قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا باشد. یوپ هاینکس نیز همینگونه عمل کرد، در اولین فصل حضورش در بایرن علیرغم حضور در فینال لیگ قهرمانان، در رقابت با دورتموند قافیه را باخت، اما در فصل جاری نشان داد میشود این همه اقتدار را یکجا داشت و در لیگ قهرمانان نیز یک قدرت برتر برای کسب جام بود. در دوران حضور مورینیو در اینتر نیز، موراتی سه سال صبر کرد تا آقای خاص با فتح یک سهگانه به حسرت نرآتزوری برای فتح لیگ قهرمانان پس از چندین دهه پایان دهد.
اما در ایران مربی بزرگی همچون تونی اولیویرا، گرچه نیمی از ابزار هموطن خود یعنی مانوئل ژوزه را در اختیار ندارد، گرچه همچون سپاهان شاگردانش آرامش مالی ندارند، اما تیمش تا آخرین هفتهها نیز در کورس قهرمانی میماند و میجنگد، اما درست زمانیکه برابر مدعیان نخست قافیه را میبازد، زمزمههای رفتن او سر داده میشود. این مربی که بارها و بارها نشان داده است که چگونه راه دلبری از هواداران را خوب آموخته است و تعصب خود را به رخ هواداران کشیده است تا محبوبیت او اینگونه روی سکوها افزایش یابد، هرچند تونی قهرمانی که هیچ، حتی موفق نشد همچون قلعهنوئی به نائب قهرمانی دست یابد. اولیویرا توانائیهای فنی قابل توجهی داشته است و حتی یکی از صدرنشینان در طول فصل بوده است، اما صبر مسئولان تراکتور گویا خیلی خیلی کم است.
تراکتور سالها در لیگ برتر نبوده است و تازه یکی دوسال است که نام خود را به عنوان یک مدعی مطرح کرده است. آیا شخصیت قهرمانی برای تراکتور بطور کامل شکل گرفته است و تنها مشکل قهرمانی تراکتور از مدیریت فنی این تیم است ؟ بدون تردید اگر امیر قلعهنوئی در تراکتور میماند، روند موفقیتآمیز خود را تداوم میبخشید، اما به هر دلیلی رفت و سر نخ موفقیت تراکتور به تونی سپرده شد، او از سطحی دیگر به فوتبال ما آمد و مدیریت فنی خاص خود را دارد، پس تردید نکنید او از پایه آغاز کرد. پس چرا حالا که او هم تعصب دارد و هم تمایل، باید او را در شرایطی که به داشتههای فنیاش اعتماد داریم، راه خروج را به او نشان دهیم و به دنبال کسی باشیم که باید از ابتدا زمینهسازی را آغاز کند ؟ آیا این بازگشت به نقطهی صفر نیست ؟
اولیویرا حالا مقبولیت ویژهای در میان سکوهای یادگار امام دارد، در سوی دیگر کارشناسان فنی نیز او را یکی از برترین مربیان تاریخ لیگ برتر میدانند. او متاسفانه دچار سرنوشت مصطفی دنیزلی شده است، مربی که باتوجه به شاخصههای فنی قابل ستایش خود موفق به کسب جام نشد. باید به اولیویرا فرصت داد تا از فنداسیونی که ساخته است، بهرهی کافی را ببرد و شاید او فرگوسن تبریز هم لقب گیرد !